بسم الله الرحمن الرحیم
مدرّس یک دورهٔ پژوهش پیشرفته که در آن شرکت کرده بودم از استادی از اساتید قم نقل میکرد که: «من قلم روی کاغذ نمیگذارم مگر آنکه آن نوشتهام را چاپ کنم!»، آن استاد دیگران را نیز به همین کار توصیه میکرد.
نمیدانم آن شخص چه قدر کلیّت این قضیه را مدّ نظر داشته و آیا به همین یکسرگی دیگران را توصیه میکرده یا نه، اما بدون شکّ چنین کلیّتی نارواست. هر نوشته و یادداشتی -از بزرگترین بزرگان هم باشد- در حدّ و اندازهٔ چاپشدن نیست! چاپشدن یک نوشته منوط به این است که شخصی روی یک مطلب به صورت متمرکز کار کرده و پس و پیش و مبانی و لوازم آن را کاملاً پژوهیده و به یک نتیجهٔ به نسبت پایدار رسیده.
اما از دیگر سو، ضرورتها و فوائدی برای انتشار برخی یادداشتها وجود دارد؛ یادداشتهایی که ابداً به قدر و اندازهٔ چاپشدن نرسیدهاند اما میتوان آنها را در فضایی با رسمیّت و معیارهای پایینتر منتشر کرد. همین یادداشتها و انتشارِ آنها، میتوانند تمرینها و قدمهای خوبی برای رسیدن به حدّ و حدود نوشتههای چاپی باشند.
هشت مقتضی برای انتشار نوشتهها
هشت دلیلی که در پی میآید روشن میکنند که «چرا باید نوشتهها را منتشر کرد». همچنین سه دلیل نخست، علاوه بر دلیلبودن برای انتشارِ نوشتهها، اینکه اساساً «چرا باید نوشت» را نیز تبیین میکنند.
- ۱. انگیزهسازی بیشتر: شخصیت و شاکلهٔ لااقل بنده در مورد انگیزهداشتن چنین است که در قد و قوارهٔ همان تلاشی که کردهام، حتماً بتوانم خروجی عینی بگیرم. هر قدر هم این خروجی ساده باشد اما وقتی دسترنج تلاشهایم باشد، برایم ارزشمند است. بدین ترتیب تلاشهای گذشتهام را بیثمر نمیبینم و برای تلاشهای آیندهام نیز انگیزه میگیرم. خصوصاً این مطلب در مورد فعالیتهای علمی و پژوهشی، حساسیت بیشتری دارد از آن رو که فعالیتهای علمی از دیگر فعالیتها ذهنیتر و تجلّی عینی کمتری دارد و اگر درون واژگان و نگاشتهها جلوه نکند، خروجینداشتن آن غلیظتر حس میشود. اگر این خروجیها منتشر هم بشوند، بازخوردهای دیگران نیز باعث انگیزهٔ بیشتر میشود.
- ۲. گذشتهنگاری دقیقتر: با ثبت خروجی یا خلاصهای از فعالیتهای علمی، میتوان یک دید واضح از گذشتهٔ کار علمی خود تشکیل داد. این دید میتواند در مسیری که شخص برای آیندهٔ خود ترسیم میکند مؤثر باشد و این خروجیها در بهتر طی کردن آن مسیر نیز یاریرساننده باشند. در صورتی که انتشار این نگاشتهها نیز به میان بیاید به خاطر توضیحی که در شمارهٔ ۵ و ۶ آمده، گذشتهنگاریِ دقیقتری از فعالیتهای علمی ایجاد میشود.
- ۳. شناسایی و نهادینهکردن بهتر ادبیات و نحوهٔ بیان شخصی: هر شخص ابتدا باید دنبال ادبیات و شیوهٔ بیان مطلوب خود بگردد سپس با تمرین و ممارست با آثارِ فاخرِ ادیبان زبردست، بیان مطلوب خود را در قلم خود نهادینه کند. گذشته از بیان مطلوب، اگر شخص در تمرینها نتواند گرههای بیانی خود را باز کند، بعدها در خروجیهای اساسی علمیاش با مشکل مواجه خواهد شد و دیگران به سختی به مقصود او پی خواهند برد. بهترین شروع برای این تمرین همین خردهنگاریهای علمی است. اگر پای انتشار و خوانش مخاطب نیز به میان بیاید هم انگیزهٔ بیشتری است برای جاری کردن ادبیاتی ویژه به یادداشتهای خام و هم میشود از مخاطبان در مورد ادبیات و نحوهٔ بیان مطالب، درخواستِ بازخورد کرد و از اشکالات آنها مطّلع شد.
- ۴. جرئتورزی: در فضای علمی اگر شخص -ولو در جمعی محدود- به اظهار نظر نپردازد، رفتهرفته رخوت علمی درونش جا میگیرد و شور و شوقِ رد و اثبات در او کمسو میگردد و در نهایت انفعال به جای فعالیّت دامنگیرش میشود. یکی از پربهرهترین طرق این اظهار نظر، نگاشتن است.
- ۵. اشتراکگذاری یادداشتها و استفادهٔ دیگران: درست است که انسان به انتشار یادداشتهایی که به جامعیت و گسترهٔ یک پِژوهش کامل نرسیدهاند مایل نیست، اما به نظر میرسد در صورتی که با استفاده از ابزارهای نوین، این یادداشتها در دسترس دیگران -حداقل دوستانمان- قرار گیرد، چه بسا همین یادداشتهای پراکنده و ناقص در جستوجوهای شخصی به کارش بیاید و افقی را به رویش بگشاید یا به کمینه نکتهای به مطالبش اضافه گرداند. در دسترس دیگران قرار دادن برخی یادداشتها، همافزایی بیشتر و کاملتری را در پی خواهد داشت.
این مطلب همان پیرنگی است که حلقهٔ کاتبان بر آن نهاده شده، آن پژوهشگران والامقام در حدّ خود و ما نیز در حدَ خود. قسمتی از نگاشتهٔ سیدعلی طباطبائی -مدیریت حلقهٔ کاتبان- دربارهٔ دلیل شکلگیری آن: «بسیاری از اطلاعات اهل قلم و محققین که به صورت یادداشتهای پراکنده روی هم جمع میشوند، جز در مواردی خاص، معمولاً منتشر نمیشوند و همه آگاهیم که این یادداشتهای کوتاه و به اصطلاح روزنوشت، گاهی گرههایی از کار دیگران میگشاید و اگر به موقع منتشر شوند، جنبۀ اطلاعرسانی بسیار ارزشمندی دارند و سبب همکاریها و همراهیها و حد اقل هماهنگیهایی در کارهای پژوهشی میشوند.» - ۶ و ۷. بهثمررسانی و قابل استفادهٔ کامل گرداندن نگاشتهها برای دیگران: دفاتر مجازی و حقیقیِ هر یک از ما پر است از یادداشتهای پراکنده دربارهٔ موضوعاتی که روزگاری در مورد آنها تحقیق و تفحص میکردیم ولی هیچ وقت آنها را به ثمر نرساندیم و به شکلی که برای دیگران قابل فهم و استفاده باشد نیز در نیاوردیم. بدین ترتیب نخست دیگران از آن یادداشتها بیبهره ماندهاند و دوم خودمان در آن مطالب به نتیجهای نرسیدهایم. اگر نگاشتههایمان را برای انتشار در محیطی که در حدّ و اندازهٔ آنهاست بنویسیم، یک جامعیتِ روحی برای «به ثمر رساندن» و «نوشتن به گونهای که برای دیگران قابل فهم و استفاده باشد» در ما شکل میگیرد که ضمانت رسیدن به این دو هدف را تقویت میکند.
- ۸. صحّتسنجی: بیشک ارائهٔ افکار خود به بزرگانی که آنها را محقّق میدانیم و استفاده از نظر آنها، امری بسیار مفید خواهد بود و ما را از برخی انحرافات تدریجی نجات خواهد بخشید و به ارتقای بهتری خواهد رساند. از طرف دیگر، بسیاری از افکار و نظریاتی که در طول روزگار خود در حال پختن آنها هستیم، -اگر برنامهٔ خاصی برای ثبت و اظهار آنها نداشته باشیم- سالیانی یا دهها سال بعد اظهار خواهند شد و در آن زمان -اگر انحرافی بوده- دیگر قابل اصلاح نیست. بدین ترتیب اظهارِ اندکاندکِ افکار پخته و ناپخته و طلب صحّتسنجی و نظردهی از بزرگان، امری ضروری مینماید. باز هم پربهرهترین راه برای این مقصود، نگارشِ افکار است که میتوان با تنها یک بار نگاشتن و ارائه آن نگاشته به چندین نفر، از چندین نظر بهرهمند شد و همهٔ این افکار و اظهار نظرهای آن بزرگان را نیز ثبت و ضبط کرد. افزون بر این، از بازخوردهای دوستانِ علمی نیز برای تصحیح و تکمیل افکار و تحقیقات خود نیز میتوان بهره برد.
جوان اشتباه میکند و جهان را به پیش میراند،
پیر خطا نمیکند و دنیا را به جانبِ توقّف میکشاند.
— نادر ابراهیمی، آتش بدون دود، کتاب چهارم
چرا اینجا مینویسم؟
در این سالیان، پیوسته مترصّد این بودم که بستر مناسبی برای خردهنگاریهایم پیدا کنم؛ هر قدر شبکههای اجتماعی را بالا و پایین کردم راضی نشدم در آنها مطلبی بنویسم؛ از پایه، ورود برخی بزرگان برای نگارشهای علمی در این شبکهها را جفای کمنظیری به دانش میدانم!
برخی عیوب شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام و تلگرام:
- سطحیبودن و تمرکزگریزی فضای حاکم بر این شبکهها (مهمترین اشکال)
- کمحوصلهبودن مخاطبان این شبکهها حداقل حین استفاده از آنها
- عدم رعایت استاندارد فاصلهٔ خطوط و اندازهٔ فونت برای خوانشهای طولانی
- ضعیفبودن دستهبندیها و ساختاردهی به مطالب و به طور کلی ضعیفبودن شخصیسازی توسط نگارنده
- محدودیت تعداد کاراکترها که طبیعتاً متون طولانی را به رسمیت نمیشناسد
- و …
خلاصه هر چه آنجا هست، مقتضی «توجههای سطحی و پارهپاره» است و هیچ مجالی برای «نگارش، خوانش و سگالش عمیق» نمیماند.
این عیوب مرا بر آن داشت تا در همین فضای وبنوشت که گسترهٔ شخصیسازی آن نیز بسیار وسیع است، به خردهنگاری بپردازم و این بستر را بهترین مورد برای اشتراکگذاری نگاشتههای علمی بدانم.
لکن در مورد بازخوردگیری و ارتباط بیشتر و بهتر با مخاطبین، شبکههای اجتماعی قوت بیشتری دارند که میتوان با ترکیب این فضا با شبکههای اجتماعی (مثل اطلاعرسانی نگاشتههای جدید در شبکههای اجتماعی) این مزایا را نیز به دست آورد.
از شروع این پست دقیقاً ۲۰ سال -به مقیاس سالهای دنیایی- میشود که پا به این جهان گذاشتهام؛ این نگارشها را شروع میکنم به امید ساختن ابدیّتی که در پیش دارم…
پینوشت: عکس این نوشته از برگههای کتاب المقرّر فی شرح المنطق المظفر است که سال ۹۴ یا ۹۵ گرفتهام.
ویراستهٔ ۵ / ۱۱ / ۹۹
اندکی افزوده در ۱۷ / ۱۱ / ۹۹