شرم داشتم که در نگاشتههایم، واژهٔ بیگانهٔ «اپلیکیشن» را به کار برم، از همین رو معادل این واژه را جوییدم.
خوب است پیش از شروع بررسی برابر این واژه، نیمنگاهی به مفهوم آن بیندازیم؛ «اپلیکیشن»، نوعی برنامهٔ رایانهای است با کارکرد و هدفی خاص، که برای کاربران نهایی (end-users) طراحی شده است. بنابراین سیستمعاملها، زبانهای برنامهنویسی و ابزارهای توسعهدهندگان نرمافزار، جزء اپلیکیشنها شمرده نمیشوند(1)از دیکشنری کمبریج و ویکیپدیا و ایبنا. این واژه به صورت خلاصه نیز به صورت «App» به کار میرود.
«برنامهٔ کاربردی»
در مورد این واژه -همانند بسیاری از واژگان بیگانهٔ پرکاربرد این روزها- پای فرهنگستان زبان و ادب فارسی بد لنگ میزند؛ برای معادلِ «Application»، «برنامهٔ کاربردی» را گزیدهاند(2)در سامانهای که فرهنگستان برای واژگان مصوّب تهیه کرده بجویید: vajeyar.apll.ir. ای کاش قلمی در خورِ زبان فارسی برای این پایگاه آماده میساختند.؛ نمیدانم شرمناک شوم یا خشمگین! حتی اگر روزی این معادل برای واژهٔ «اپلیکیشن» کفایت میکرده، اکنون که این واژه کاربرد روزمره و زیادی بین مردم پیدا کرده، آيا معادلِ دو قسمتی و درازدامنِ «برنامهٔ کاربردی» میتواند در گویش مردم، جا باز کند و زنده بماند؟!

ای کاش «برنامک»!
واژهٔ بیگانهٔ دیگری نیز هست؛ واژهٔ «applet». به نظر میرسد فرهنگستان برای این واژه که غریبترینِ واژگان نزد مردم است معادلِ جمع و جور و با کاربری آسانی را برگزیده؛ «برنامک»! هر چند این واژه بازتابندهٔ مفهوم اپلیکیشن نیست اما باز هم از «برنامهٔ کاربردی» معادل بهتری برای «اپلیکیشن» میتوانست باشد!
«بِرْکا»
در ویکیپدیا نیز به معادلمانندی خودساخته برای این واژه برخوردم که عجیب بودم و به نظر مناسب نمیرسید؛ «بِرکا» که ترکیبی است از دو حرف اول دو واژهٔ «برنامه» و «کاربردی»، اما اینکه چرا به عمد برای «باء» کسره انتخاب کردهاند با اینکه در «برنامه» فتحه دارد نیز جای سؤال است.
«کاربست»
در تارنمای «به پارسی» که مخزن آن واژهنامهاست که به پیشنهاد افرادی از سراسر جهان گردآوری شده برای معادل واژهٔ اپلیکیشن، «کاربست» پیشنهاد شده (منبع). این واژه نیز نیکو به نظر نمیرسد چراکه نه رنگوبوی رایانهای دارد و نه چندان رنگوبوی افزار و وسیله بودن. و چه بسا با «کاربست» به معنای «کار بستن» که مخفف شده اشتباه شود.
«کارافزار»
در واژهنامهٔ آزادی که توسط کاربران تارنمای واژهیاب شکل گرفته، بهترین معادل را یافتم؛ «کارافزار»! این معادل هم کوتاهی و سهولت استفاده دارد، هم کاملاً بازتابندهٔ مفهوم «اپلیکیشن» است و هم -برخلاف کاربست- معنایش مشتبه نمیشود و کاملاً رنگوبوی ابزار و افزار بودن را دارد.
بر سرِ آتش!
هرچند بهتر است همگان منتظر ارائهٔ معادل از طرف فرهنگستان زبان و ادب فارسی باشند و همان معادلی که اساتید بزرگ ادبیات فارسی روی آن توافق کردهاند را به کار برند امّا وقتی سالهاست فرهنگستان هیچ تلاش ثمردهی در راستای معادلسازی واژگان شایعِ جدید نکرده است، به گمان ما یافتن یا پرداختن واژهای که بتواند بازتابندهٔ واژهٔ بیگانه باشد و استفاده از آن بهتر است از تن دادن به واژگان بیگانه و تبعات غمانگیزش!
هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم | نبود بر سرِ آتش میسرم که نجوشم |
به زخمخورده حکایت کنم ز دستِ جراحت | که تندرست ملامت کند چو من بخروشم |
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل | وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم(3)سعدی رحمةاللهعلیه |
این تحلیل و بررسی در حدّ توان این بنده بود، خوشحال میشوم در قسمت دیدگاهها، از دیدگاه شما نیز مطلّع شوم.
پانویسها
1) | از دیکشنری کمبریج و ویکیپدیا و ایبنا |
2) | در سامانهای که فرهنگستان برای واژگان مصوّب تهیه کرده بجویید: vajeyar.apll.ir. ای کاش قلمی در خورِ زبان فارسی برای این پایگاه آماده میساختند. |
3) | سعدی رحمةاللهعلیه |