مجموعهٔ «نیمنگاه» حاوی مطالبی بدیع یا پژوهشی تازه با نگارشی دقیق نیست؛
تنها، رهآوردی است از جستوجویی نه چندان گستردهدامن دربارهٔ یک موضوع -به مانند یک نیمنگاه- با نگارشی گذرا.
کتاب سیمای فرزانگان به دست آیتالله شیخ جعفر سبحانی در طول حدود ۲۰ سال در ۱۱ مجلد (تقریباً هر دو سال یک مجلد) نگاشته و منتشر شده است و ممکن است جلدهای دیگری نیز در پی داشته باشد.
این کتاب در حقیقت کشکولی از فعالیتهای علمی آیتالله سبحانی در طول این ۲۰ سال است، ایشان بسیاری از مطالبی که به خاطر کمحجمبودن یا ادلهٔ دیگر امکان چاپکردن جدای آنها نبوده را تجمیع کردهاند و هر چند سال مطالب جمعشده را چاپ کردهاند، مثل پیشگفتارهایی که بر کتب نگاشتهاند، پاسخهای ایشان به پرسشهایی که از وی پرسیدهاند، سخنرانیهای ایشان، پیامهای ایشان به کنگرهها و همایشها، پیامهای تسلیتی و… . البته همهٔ اینها در کنار ترجمههایی که برای علما و بزرگان مکتب تشیع نگاشتهاند، آمده است که کتاب به خاطر همین بخش «سیمای فرزانگان» نام گرفته است.
یکی از آرزوهای مؤلف این بوده که عمر و توفیق الهی یاریاش دهد و جلد دهم این کتاب را نیز منتشر کند که به این آرزو نیز میرسد و البته از ۱۰ جلد نیز فراتر میروند و تا کنون به جلد یازدهم نیز رسیدهاند.
داشتم بین آیتالله سبحانی و آیتالله سید عبدالعزیز محقق طباطبائی مقایسهای کوتاه میکردم؛ این دو بزرگوار در یک سال (۱۳۰۸ شمسی) به دنیا آمدهاند و همعصر بودهاند (آسید عبدالعزیز در ۱۳۷۴ش در ۶۶ سالگی دار فانی را وداع میگوید، آیتالله سبحانی هنوز در حال فعالیت علمی است حفظه الله (حدود ۹۰ سال)). این دو عالم از جهتی کاملاً با هم متفاوت هستند. آسید عبدالعزیز به خاطر حساسیتی که در تألیفاتش داشت بسیاری از یادداشتهایش به کتاب و مقالهٔ قابل چاپ تبدیل نشد(1)ر.ک. جزوهٔ گنج پنهان نگاشتهٔ حسن انصاری اما کثرت کتب و مقالات چاپشدهٔ آیتالله سبحانی کاملاً مشهود است، همچنین در همین کتاب سیمای فرزانگان مقالات و یادداشتهای خرد و حتی پیامهای تسلیت و تقریظها و پیشگفتارهایی که نگاشتهاند و… را نیز چاپ کردهاند. یعنی این دو بزرگوار دو رویکرد کاملاً متفاوت در انتشار آثار داشتهاند. شاید این دو، مثالی خوبی برای دو مبنای متفاوتی که برای انتشار آثار در بین علما وجود دارد باشند.
تسمیهٔ کتاب
نامی که برای این کتاب انتخاب شده معضلی درست کرده چراکه تنها یکی از قسمتهای این کتاب مربوط با «سیمای فرزانگان» است و اکثر دیگر بخشها هیچ ارتباطی با این موضوع ندارند. با این اوضاع تسمیهٔ کتاب به «سیمای فرزانگان» تسمیة الکل باسم جزئه است که البته به نظر میرسد در مورد این کتاب کاری ناروا بوده است. مؤلف در مقدمهٔ یکی از جلدها برای علت این کار، اشاره کرده است که چون این بخش (سیمای فرزانگان) از جاذبهٔ خاصی برخوردار است کتاب را به این نام نامیده است که به نظر نمیرسد علت موجّهی باشد. مؤلف در مقدمهٔ برخی مجلدها نیز سعی کرده به این بهانه که اکثر جلد اول به بخش تراجم و زندگی فرزانگان اختصاص داشته، کمی نام این کتاب را موجّه کند که به نظر میرسد این نیز اشتباه بوده، چراکه بخش تراجم در جلد اول تنها ۳۰۰ صفحه از ۸۰۰ صفحه را در برداشته یعنی به نصف کتاب هم نمیرسیده، شاید منظور مؤلف این بوده که از دیگر فصول حجم بیشتری داشته که البته این درست است اما باید گفت علاوه بر اینکه تعبیر ایشان اشتباه بوده و الفاظشان چنین چیزی را نمیرسانده، بیشتر بودن یک فصل نسبت به دیگر فصول توجیهی برای نامیدن کتاب به آن فصل نمیشود. نام کتاب باید نمایندهٔ محتوای آن باشد، نه فقط نمایندهٔ قسمتی از محتوای آن و کاملاً بیربط نسبت به دیگر قسمتها! ناروایی نامگذاری این کتاب وقتی بیشتر میشود که میبینیم در برخی جلدها مثل جلد ۵ و ۶ اصلاً بخش تراجمی وجود ندارد!
چراییِ نگارش و هدف مؤلف
این کتاب -به ادعای خود مؤلف- واکنشها و بازخوردهای وی است به پرسشها و مطالبی که احساس کرده است برای دفاع از دین اسلام و مذهب تشیع در جامعه نیاز است.
فضای باز علمی و سیاسی کشور، و شکسته شدن بسیاری از مرزها سبب شکوفایی اندیشهها گردیده و احیاناً مسائلی جدید پیرامون موضوعات مختلف در مطبوعات و محافل پیش کشیده میشود. پخش این اندیشهها به طول مسلم بدون بازتاب نخواهد بود. زیرا اگر با آرمانهای والای اسلامی موافق باشد، مورد تقدیر و تأیید قرار میگیرد و در غیر این صورت، یک نویسندهٔ دینی بر اثر احساس درونی به نقد و تحلیل مسائل میپردازد.
قسمت اعظم اینها بازتاب اندیشههای موجود در جامعه است که نویسنده را واداشته است که به نوعی به تأیید و یا نقد آنها همت گمارد، از این جهت به صورت گلستانی رنگارنگ درآمده که بر محورهای مختلف دور میزند.
این رشته از نگارشها طبعاً برای خود از نظر تعداد جلد اندازهٔ معینی نمیشناسد زیرا بروز اندیشهها در جامعه بدون بازتاب نخواهد بود و اگر عمری باقی ماند اجزای دیگری نیز به دنبال خواهد داشت.
آنچه برای نگارنده مهم است این که این رسالهها و مقالههای متنوع مایهٔ هدایت جوانان و شکوفایی حس دینی و تکریم مقدسات دینی گردد. (2)پیشگفتار جلد سوماین مقالات همگی یک آهنگ دارند و ان دفاع از دین مقدس اسلام و سیرهٔ ائمهٔ اهل بیت (ع) است.(3)پیشگفتار جلد پنجم
بحثهایی که پیرامون آزادی در بخش ششم [جلد چهارم] صورت گرفته است پاسخگوی بسیاری از پرسشهایی است که امروز در جمهوری اسلامی مطرح میباشد. (4)پیشگفتار جلد چهارم
در جایی دیگر چنین شدّت دغدغهمندی خود را در مورد اسلامشناسی و اسلامشناسایی نشان میدهد:
با اینکه مؤلف دروان کهولت را میگذراند و شایستهٔ چنین سنی این است که به استراحت بپردازد ولی در مقابل رسانهها و پایگاههای اینترنتی و شبههپراکنی فزون از حد دشمنان که شب و روز مشغول سمپاشی بوده و در تضعیف مبانی و عقاید جوانان عزیز کوشا میباشند بر خود وظیفه میداند که قلم را بر زمین نگذارد و در حد توان از حریم عقاید دفاع کند، شاید از این طریق جزئی از وظایف خود را عملی کرده باشد.
شبی در عالم رؤیا استاد بزرگوارم، امام خمینی را دیدم که به من فرمود: «ولایت فقیه» اینجانب را به عربی بازگردان، من در همان حالت در تعجب فرو رفتم که این کتاب به زبان عربی ترجمه شده است، دیگر نیاز به ترجمه نیست. از خواب بیدار شدم، بعداً خوابم را با یکی از عزیزان در میان نهادم، فرمود: تعبیر آن این است که به جهاد قلمی خود ادامه بده.(5)پیشگفتار جلد پنجم
البته قسمتهایی از این کتاب را ابداً نمیتوان ذیل این هدف و احساس نیاز برد مثل پیامهای تسلیت و شاید تقریظها و پیشگفتارها. بنابراین به نظر میرسد اگر هدف ثانویای با این مضمون که «تجمیع یادداشتها و مطالب قابل انتشار مؤلف نیز باشد» برای این کتاب متصور شویم، ناروا نمینماید.
شاید بتوان این کتاب را به نوعی نمایندهٔ قسمتی از پرسشها و دغدغههای دینشناسانهٔ جامعه و سیر تطوّر آن دانست.
ساختار کتاب
هر جلد به قسمتهای مختلفی تنظیم میشود تا هر قسمت هدف مختص به خود را بپیماید و بالتبع کتاب از حالت کشکولی محض خارج شود، اما علی رغم صحبت مؤلف که نباید این کتاب را کشکول حساب کرد، به خاطر پراکندگی شدید موضوعات و همچنین تغییر بخشها در هر جلد و…، نمیتوان کاملاً کتاب را از حالت کشکول خارج دانست، باید آن را کشکولی نسبی و نظاممند نسبی شمرد.
جلد | سال چاپ (بر اساس پیشگفتار) | بخشها |
۱ | ۱۴۲۰ | ۱. فلسفی عقیدتی / ۲. پرسشها و پاسخها / ۳. اجتماعی و تربیتی و اخلاقی / ۴. معرفی اثرهای علمی / ۵. سیمای فرزانگان / ۶. پیشگفتارها |
۲ | ۱۴۲۲ | ۱. فلسفی / ۲. کلامی / ۳. پاسخ به سؤالات چهاردهگانه / ۴. تاریخی / ۵. تراجم / ۶. پیشگفتارها |
۳ | ۱۴۲۴ | ۱. فلسفی و کلامی / ۲. فقهی / ۳. سخنرانیها و مصاحبهها / ۴. پیشگفتارها / ۵. تاریخ اسلام / ۶. تراجم / ۷. متفرقات |
۴ | ۱۴۲۶ | ۱. کلامی / ۲. قرآنی / ۳. ولایت / ۴. مسائل فقهی / ۵. تراجم / ۶. تقریظها و متفرقات |
۵ | ۱۴۲۸ | ۱. کلامی / ۲. امامت و ولایت / ۳. موضوعات اجتماعی-اخلاقی / ۴. نقدها، تقریظها و نامهها |
۶ | ۱۴۲۹ | ۱. کلامی / ۲. امامت و ولایت / ۳. اجتماعی / ۴. نامهها و پیامها / ۵. حدیث و نقد کتاب / ۶. متفرقه |
۷ | ۱۴۳۱ (ابتدای سال) | ۱. کلامی / ۲. زندگانی معصومان (ع) / ۳. فقه، حدیث / ۴. مقالات قرآنی / ۵. تراجم و شرح حال / ۶. پیامها |
۸ | ۱۴۳۱ (آخر سال) | فقط تراجم |
۹ | ۱۴۳۳ | ۱. عقاید و معارف / ۲. فقه و احکام / ۳. پیامها و بزرگداشتها / ۴. تراجم / ۵. مقالات متفرقه |
۱۰ | ۱۴۳۶ | ۱. مقالات علمی و قرآنی / ۲. تاریخ و تراجم و کتابشناسی / ۳. پیام به کنگرهها و بزرگداشتها / ۴. تذکر به مسئولان و دوستان / ۵. پیامهای تسلیتی / ۶. ملحقات |
۱۱ | ۱۴۳۹ | ۱. تفسیر / ۲. سخنرانیها / ۳. مصاحبهها / ۴. پیامها / ۵. تقریظها / ۶. نامهها / ۷. تسلیتها / ۸. متفرقهها |
تکرار جلدی در جلدی دیگر!
در بین مجلدات تنها جلد ۸ فقط به بحث تراجم پرداخته است، در حین بررسی این جلد متوجه شدم که برخی شخصیتهای بررسیشده گویا در بخش تراجم جلد اول نیز بررسی شدهاند. این دو مجلد را مقابله کردم، تمامی (یا حداقل اکثر) بخش تراجم جلد اول عیناً در جلد هشتم تکرار شده است یعنی تقریباً بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ صفحه! (جلد هشتم در کل حدود ۵۰۰ صفحه است) جلد چهارم را نیز بررسی کردم دیدم قسمت تراجم آن هم تقریباً به صورت کامل در جلد هشتم تکرار شده یعنی حدود ۶۰ صفحهٔ دیگر. به نظرم آمد شاید کلّ جلد هشتم تکراری باشد؛ دیگر به تطبیق صفحه به صفحه نپرداختم، صرفاً مدخلها و عناوین این جلد را با فهرست دیگر جلدها تطبیق کردم. ?؟؟؟؟؟؟؟??
برای چه چیزهایی به این کتاب رجوع کنیم؟
از آنجا که موضوع مشخصی در این کتاب دنبال نمیشود، نمیتوان مسئله یا حوزههای دقیقی را برای رجوع به این کتاب مشخص کرد، پیشنهاد میشود فهرست این مجلدات را مطالعه کنید تا در ذهنتان باشد که به کدام مسائل در این کتاب پرداخته شده است تا در مواقع لزوم به این کتاب رجوع کنید.
دریافت فهرست این ۱۱ جلد
شما میتوانید در پایگاه نورلایب، کتابخوان همراه نور یا پایگاه خود آیتالله سبحانی به متن این کتاب دسترسی پیدا کنید.
چند خاطره
این نگاشته را با قسمتی از این کتاب که شدّت اهتمام علما به پژوهش و علمجویی را میرساند به پایان میبرم:
بسیار دور از حقیقت است که تلاش پژوهشگران را با عامل اقتصادی مارکس و یا عامل جنسی فروید تبیین کنیم و محرک آنان را برای این همه کارهای توانفرسا دو عامل یاد شده بدانیم بلکه حقیقت همان است که گفته شد که یک عامل روحی و روانی برتر از ماده و مادیات به نام «حس علمجویی» آنان را به این عرصه کشیده و با سوز و تاب خاص به پژوهش میپردازند.
در تاریخ پژوهش عالمان بزرگ و کاشفان سترگی را میشناسیم که از همهٔ لذتها چشم پوشیده و جز به علم و دانش فکر نمیکردند. […]
از محققان عصر خود برای نمونه میتوانیم از مرحوم آیتالله بروجردی سخن بگوییم، ایشان میفرمود: شبی در مدرسه صدر اصفهان، در مسئله «ترتب» مشغول تحقیق بودم و پس از نماز عشاء ابزار تحقیق خود را فراهم ساختم به قدری سرگرم پژوهش بودم که یک مرتبه صدای مؤذن حاکی از طلوع فجر را شنیدم.
استاد بزرگوار حضرت امام در سال ۱۳۳۰ فصل تابستان را در شهر محلات سپری کرد، از حضرتش پرسیدم: کار روزانهٔ شما چه بود؟ فرمود: از ساعت ۶ صبح تا ظهر مشغول تحقیق و پژوهش بودم یعنی شش ساعت تمام بدون وقفه کار علمی میکردم و اگر خستگی رخ میداد، با پاکنویس کردن مسوّده، رفع خستگی میکردم.
استاد بزرگوارم مرحوم علامهٔ طباطبائی مؤلف کتاب تفسیر گرانسنگ «المیزان» آخرین برگ آن را در شب ببیست و سوم ماه رمضان ۱۳۹۳ به پایان رسانید [یعنی علیرغم اینکه شبِ قدر بوده اما به نگارش تفسیر و فعالیت علمی مشغول بودهاند].(6)جلد ششم، ص۳۵۵، پیام به مناسب روز پژوهش و فناوری که به جشنوارهٔ پژوهشی استان قم ارسال شده است.
سلام علیکم
خدا قوت و خسته نباشید
انسجام متن و قلم روان خوبی را حس کردم اصلا با متن احساس غربت نمی کردم قسمت های منتخب در جهت روحیه علمی به درستی و با سلیقه فاخری انتخاب شده بود و مقایسه با آسید عبد العزیز جالب بود
علیکم السلام
نظر لطف شماست و الّا با عجله نوشته شده بود و البته از اساس متنهای کاملاً روان از توان این بنده خارج است.
منتظر نظراتت دربارهٔ نقاط مثبت و منفیِ دیگر نگاشتهها نیز هستم.